در سالهای پس از یک جنگ عظیم بین ستارهای، نگهبانان شغلی را پذیرفتهاند که یک هیولای کمیاب را برای حامی خود، لیدی هلندر، دستگیر کنند. آنها به منطقه قرنطینه می روند، یک بخش محدود شده که توسط سپاه نوا برای ذخیره زباله های جنگ ایجاد شده است. با این حال، زمانی که کویل به طور تصادفی یک موجود بیگانه را از یک جواهر زرد آزاد می کند، مجبور به فرار از منطقه می شوند. نگهبانان توسط کشتی گشتی سپاه نوا، هلا هوپ، که کاپیتان آن توسط معشوقه سابق کویل، سنتوریون کو-رل، رهگیری می شود. کو-رل نگهبانان را به همراه گراند یونیفایر راکر از کلیسای جهانی حقیقت، که در منطقه قرنطینه در جستجوی "خدای طلایی" کلیسای خود گرفتار شده بود، بازداشت می کند. در حین پردازش، کویل با یک نوجوان نوجوان سپاه نوا به نام نیکی گلد آشنا می شود. کویل پس از اطلاع از اینکه نیکی دختر کو رل است، مشکوک شد که او ممکن است پدر او باشد. Ko-Rel نگهبانان را با محدودیت زمانی برای پرداخت جریمه خود برای تجاوز آزاد می کند.
به منظور کسب درآمد، نگهبانان قصد دارند از بانوی هلندر پول کلاهبرداری کنند و راکت یا گروت را به عنوان موجودی کمیاب بشناسند. وقتی نقشه آنها خراب میشود، نگهبانان بار دیگر مجبور به فرار میشوند، البته نه قبل از دریافت پول از لیدی هلندر برای پوشش جریمهشان. نگهبانان سپس به «صخره»، یک پاسگاه سپاه نوا، جایی که هلا هوپ لنگر انداخته است، میروند. در آنجا متوجه می شوند که چندین افسر برای انتشار "وعده" دست به شورش زده اند. پس از اینکه Hope ایستگاه را ترک کرد، نگهبانان از Cosmo the Spacedog، رئیس امنیت در Knowhere کمک می گیرند. Cosmo موافقت می کند که به نگهبانان در تحقیق درباره Hope کمک کند، که اکنون سیگنال عجیبی را مخابره می کند. او آنها را با استفاده از یک سیستم حمل و نقل به نام Continuum Cortex به کشتی می فرستد